اگر که سنگْ زني ، جُز به سوي شير مزن
اگر که سنگْ زني ، جُز به سوي شير مزن
بزرگ باش و به سگ هاي در مسير مزن!
که سنگْ در کفِ تو کيمياي کمياب است
به هوش باش و به نامردمِ حقير مزن!
به نانِ سفره ي بي مايگان نگاه مکن
گرسنه باش! ولي لب به اين فطير مزن!
زِ آتشِ حسدِ ديگران بپز ناني ،
ولي به مزمزه انگشت در خمير مزن!
دراين مسير ، پلنگِ نکشته بسيار است
نگاهدار و به هر خوکِ مُرده تير مزن!
کمين گرفته ي شيري ! بمان و زود مرو
اگر که وقت دهد دست ، دور و دير مزن!
شعر از حسين جنتي