هرچند حالا نیست اما یک زمانی بود
هرچند حالا نیست اما یک زمانی بود
منظور من آن دختر ابرو کمانی بود
وقتی به روی قامت این شهر می خندید
لبخندهایش باعث جنگ جهانی بود
آری همین دختر- همین ابرو کمان شهر
چون و چرای عشق های نوجوانی بود
در وصف او یک جای کار شعر می لنگد
اصلا به نوبه ی خودش یک داستانی بود
دلباختن، هر چند که اقرار خوبی نیست
در این زمینه او ولی باعث و بانی بود
چیزی که الان نام آن «تکرار ایام » است
آن روزها اسمش دقیقا زندگانی بود
این روزها -از تو چه پنهان- عاشقت هستم
هرچند قبلا گفتنش زیر زبانی بود
شعر از سید علی شاه چراغ