مصداق گريه هاي خدا وقت مردنم
مصداق گريه هاي خدا وقت مردنم
از هر کسي که فکر کني خسته تر منم
صد بار آب کش شده ام لاي جانماز
خونمردگي بخت سگي مانده بر تنم
اين لکه ها به قامت من وصله خورده اند
مي ميرم و براي خودم دست مي زنم
ميدان مرگ، جز من اگر پهلوان نداشت
مي ريخت خون بي کسي ام روي دامنم
بيجاترين قضاوت تاريخي ام.. ببين
از توو شکسته گرچه به ظاهر از آهنم
روزي هزار مرتبه لب مي زنم به مرگ
از آب سرد زندگي ام دل نمي کنم
مي شد اگر که آب نمي رفت از سرم
آتش کشيده مي شدم از لاي خرمنم
من در سکوت خانگي ام مرد مانده ام
شب توي رخت خواب...، ولي ظاهرن زنم
دنيا به هيچ چيز حسابم نمي کند
دارم خودم براي خودم گور مي کنم...
شعر از حانيه دري