جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا


جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
ذره است این، آفتاب است، آن کجا و این کجا

دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ای
ورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا

ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب
تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا

جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق
این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا

در لب یار است آب زندگی در حیرتم
خضر می‌رفت از پی سرچشمه‌ی حیوان کجا

چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می‌کند
تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا

شعر از هاتف اصفهانی


هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست


هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست

هر شب از افغان من بیدار خلق اما چه سود
آنکه باید بشنود افغان من بیدار نیست

در حریمش بار دارم لیک در بیرون در
کرده‌ام جا تا چو آید غیر گویم یار نیست

دل به پیغام وفا هر کس که می‌آرد ز یار
می‌دهم تسکین و می‌دانم که حرف یار نیست

گلشن کویش بهشتی خرم است اما دریغ
کز هجوم زاغ یک بلبل درین گلزار نیست

سر عشق یار با بیگانگان هاتف مگو
گوش این ناآشنایان محرم اسرار نیست

شعر از هاتف اصفهانی


گفتم که چاره غم هجران شود، نشد


گفتم که چاره غم هجران شود، نشد
در وصل یار مشکلم آسان شود، نشد

یا از تب غمم شب هجران کشد، نکشت
یا دردم از وصال تو درمان شود، نشد

یا آن صنم مراد دل من دهد، نداد
یا این صنم‌پرست مسلمان شود، نشد

یا دل به کوی صبر و سکون ره برد، نبرد
یا لحظه‌ای خموش ز افغان شود، نشد

یا مدعی ز کوی تو بیرون رود، نرفت
چون من اسیر محنت هجران شود، نشد

یا از کمند غیر غزالم جهد، نجست
یا ز الفت رقیب پشیمان شود، نشد

یا از وفا نگاه به هاتف کند، نکرد
یا سوی او ز مهر خرامان شود، نشد...

شعر ازهاتف اصفهانی


درباره هاتف اصفهانی

سید احمد حسینی‌ متخلص‌ به‌ هاتف اصفهانی از شعرای‌ نامی‌ ایران‌ در عهد افشاریه‌ و زندیه‌ است‌. وی‌ اصالتا از خانواده‌ای‌ آذربایجانی‌ بود ولی‌ در اصفهان‌ بدنیا آمد. سید احمد درکودکی‌ به‌ تحصیل‌ علوم‌ قدیمه‌ و از جمله‌ ادبیات‌ فارسی‌ و عربی‌، طب‌، منطق‌ و حکمت‌ پرداخت‌ و گذشته‌ از علم‌ طب‌ که‌ در آن‌ تسلط داشت‌، به‌ یکی‌ از سرآمدان‌ زبان‌ عربی‌ مبدل‌ گشت‌ و اشعاری‌ به‌ زبان‌ عربی‌ سرود. هاتف‌ در جوانی‌ به‌ سرودن‌ اشعار خود پرداخت‌ و در طول‌ زندگی‌ آرام‌ خود از مدح‌ شاهان‌ و روی‌ آوردن‌ به‌ دربار سلاطین‌ خود داری‌ کرد و بیشتر به‌ مطالعه‌ و حکمت‌ و عرفان‌مشغول‌ بود. وی‌ در سال‌ ۱۱۹۸ درگذشت‌.

هاتف‌ اصفهانی‌ شاعری‌ توانا و مسلط به‌ زبان‌ و ادب فارسی‌ بود. وی‌ از سبک‌ شعرای‌ متقدم‌ ایران‌ به‌ ویژه‌ حافظ و سعدی‌ پیروی‌ می‌ کرد و طبع‌ خود را در سرایش‌ تمامی‌ قالبهای‌ شعری‌ اعم‌ از غزل‌، قصیده‌ و رباعی‌، ترجیع‌‌بند و ترکیب‌‌بند آزمود. شهرت‌ عمده‌ هاتف‌ به‌ سبب‌ شاهکار بزرگ‌ ادبی‌ او (ترجیع‌‌بند عرفانی‌) است‌ که‌ در آن‌ هم‌ از حیث حسن‌ ترکیب‌ الفاظ و هم‌ از حیث‌ توصیف‌ معانی‌ داد سخن‌ داده‌ است‌. وی‌ مرثیه‌ های‌ زیبایی‌ نیز با استفاده‌ از ماده‌ تاریخ‌ (حروف‌ ابجد) در مرگ‌ بزرگان‌ و دوستان‌ خود سرود که‌ این‌ اشعار از ارزش‌ بالایی‌ برخوردارند.

مهم‌ترین‌ اثر باقی‌ مانده‌ از هاتف‌ اصفهانی‌ دیوان‌ اشعار او و چند صد بیت‌ شعر به‌زبان‌ عربی‌ است‌.

بخشی از بند اول ترجیع‌بند معروف هاتف:

ای فـدای تـو هم دل و هم جــان
وی نثار رهت هـم این و هـم آن
دل فـدای تو چــون تویی دلبر
جان نثار تو چون تویی جانـان
دل رهـانـدن ز دست تو مشکـل
جـان فشانـدن به پـای تو آسان ...
ساقی آتش پرست و آتش دست
ریخت در ساغر آتش سوزان
چون کشیدم نه عقل ماند و نه هوش
سوخت هم کفر از آن و هم ایمان
مست افتادم و در آن مستی
به زبانی که شرح آن نتوان
این سخــن می‌شنیـدم از اعضا
همـه حتـی الوریـد و الشـریان

که یکی هست و هیـچ نیست جـز او
وحـــده لا الــه الاّ هـــو