مانند من که در غم ديدار گريه کرد؟
مانند من که در غم ديدار گريه کرد؟
بر شانه خيالي دلدار گريه کرد ...
آهندلي، وگرنه غزلهاي خويش را
بر کوه سخت خواندم و بسيار گريه کرد...
صبحي که خواب من به حضور تو روشن است
بايد به حال مردم بيدار گريه کرد !
باران حکايتيست که ابري دعاکنان
بر پايبستگان گرفتار گريه کرد
از بغض من مرنج، که اين عاشق صبور
"صد"بار دل شکستي و "يک" بار گريه کرد ...
شعر از سجاد ساماني