لمس تنت حتی اگر از روی پیراهن
لمس تنت حتی اگر از روی پیراهن
حتی اگر پس می زنی دست مرا گاهن
حتی اگر در چشم هایت گرگ مغمومیست
در شکِ بین حمله کردن - بی خطر بودن
دارم به این مضمون می اندیشم که قطعا تو
نزدیک تر هستی از او، مثل رگ گردن
دارم می اندیشم به این که سال های سال
دور از تو خوابیدن مساوی بود با مردن
من مرده بودم تا دقیقا نیم ساعت پیش
که در تنم پیچید عطر ناب آویشن
حالا چه گونه باید از نو از تو دورم کرد؟
این مُرده را که زنده کردی در تنورِ تن
حالا چه طور این میل سرکش را بمیرانم؟
میلی شبیه دیدنت از غربت روزن
حتی شراب ناب هم سُکرش برابر نیست
با این که لب های تو را با حیله بوسیدن
تا نیم ساعت قبل من مردِ بدی بودم
که گاه گاهی خسته بود از بی تو خندیدن
حالا ولی جانم از این در می رود با تو
ای ساربان! آهسته تر کافیست مرگیدن
شعر از سارا ناصر نصیر