تاثیر پذیرفته از اندوه درامم


تاثیر پذیرفته از اندوه درامم

تو ساکت و من منتظر ختم کلامم

بیننده ی در آن طرف پرده زمین گیر
یا شخصیت اصلی این فیلم، کدامم؟؟؟

معجون بقا،سحر دعا،قصه و تمثیل
جذب سخن پخش شده بین عوامم

ایمان به تو آورده ام اما چه کنم حیف!
دور از تو سه بار است در انکار مدامم

دلگیر نشو از من هرجایی شب گرد!
مجبورم و محتاج به این کار حرامم

تا خانه سیاه است و فروغت به دلم نیست
بی چون و چرا دردکش زخم جذامم

شعر از مریم انصاری فر

بیزارم از تو، از خودم، از دود سیگارت

 

بیزارم از تو، از خودم، از دود سیگارت
از قصّه ی تکراری وُ معلوم هر بارت

با اینکه می بینی چقدر افسرده ام اما
نادیده می گیری مرا در عمق افکارت

باید ، نبایدهای بیرحمانه می سازی
وقتی که می آیی به خانه از سر کارت

ایراد می گیری مدام از مزّه ی قهوه
یا تلخی جا مانده اش بر روی شلوارت

تبعید کن روح مرا هرجا که می خواهی
دیگر نمی ترسد دلم از دست هشدارت

این روزها حرفی نمانده بینمان غیر از
سردرد های مزمنم با دود سیگارت

شعر از مریم انصاری فر

 

هزار و یک شب غمگین گذشت و قهرمان بودی

 

هزار و یک شب غمگین گذشت و قهرمان بودی
شکوه شهرزاد قصه گو در داستان بودی

نگاهم رنگ خواهش داشت کودک وار، بی وقفه
برای سینه ی پر اضطرابم آشیان بودی

شدم قدیسه ای منقوش بر درب کلیساها
دو بال از شانه هایم رشد کرد و آسمان بودی

صدای داس در نیزارها آن لحظه می پیچید
که معنای بلوغ ساقه های نوجوان بودی

طبیعت سهم خود را می گرفت از معدن چشمم
تو اما جای فیروزه پی رنگین کمان بودی

...

گلی پژمرده در خاکم، غم تب ریز دارم شمس!
چه می شد در دل رگبرگ هایم جاودان بودی؟!

شعر از مریم انصاری فر

 

ای کوهِ بغضِ یخ زده مین را خلاصه کن

 

ای کوهِ بغضِ یخ زده مین را خلاصه کن
از ارتفاع پست ، زمین را خلاصه کن

روزی هزار بار به آیینه ات بگو:
سرمشق،آیه های حزین را خلاصه کن

دردی عجیب دامن من را گرفته است
پس لرزه هایِ وهمِ جنین را خلاصه کن

دارم کلافه می شوم از ازدحام شهر
مفهوم تلخِ گوشه نشین را خلاصه کن

تنها شدم درونِ کلیسای شعرهام
من خسته ام عزیز ، همین را خلاصه کن

نه هیچ کس به غیر تو درکم نمی کند
تعبیرِ عارفانه یقین را خلاصه کن

شعر از مریم انصاری فر

 

خوشا به حال ِآسمان که می چکد برای ِتو

 

خوشا به حال ِآسمان که می چکد برای ِتو
وَ قطره ابر می شود به شوق ِخنده های ِتو

زمان به روی ِ پرده ها ستاره آفریده با
شروع ِ شام ِ امشب وُ دعایِ آشنایِ تو

دوباره کوچ می کنم در ازدحامِ رنگها
به سمت آشیانه ی نگاه ِ دلربایِ تو

و طرح ِ تازه می کشم کنارِ قصّه یِ دلت
از آن زنی که قصّه را شنیده با صدایِ تو

نگینِ کهکشانیِ همیشه در رکابِ شب
خیالِ خامِ سرکشم رسیده تا هوایِ تو

گسستن ِمرا ببین ز دام ِچارپاره ها
که مریمانه حسِّ من غزل شود به پایِ تو

شعر از مریم انصاری فر