من برگ پاییزم تو آواز بهاری
من برگ پاییزم تو آواز بهاری
من ساز مردابم تو شور آبشاری
از دودمان آتشی؛ سرگرم خویشی
از تیره ی موجم؛ در اوج بی قراری
من رود با تو سربلندم آبشارا!
وقتی که سر بر شانه ی من می گذاری
تو ماه بانو، شاه بانو... آه بانو!
من برکه ای در حسرت آیینه داری
گاهی به دنیا پشت پا هم می توان زد
گاهی که دستت را به دستم می سپاری
نقد غزل دارم- کلافی بی تکلّف -
شاید مرا هم از خریداران شماری
شعر از جواد زهتاب