گلبرگ غزل می بخشد امشب به قیامی دیگر
گلبرگ غزل می بخشد امشب به قیامی دیگر
ســاقــی به ترنّم پر کن جامی پی جامی دیگر
این شاهد زیبا گویی در عشوه گری ،دلجویی
بـا رایحه ی خوشخویی آورده پیامی دیگـــر
برچهره ی گل مانندش دروسوسه ی لبخندش
لطفیست که میخوانندش از حسن تمامی دیگر
میخندد و جان می بخشداکسیر توان می بخشد
تاثیر بیـــان می بخشد بـــا روح کلامی دیـگر
درحلقه ی وحدت گویان اوهست وجزاودیگرنیست
هــر چند هزاران بارش خوانند به نــامی دیگر
کــــفر ســـر زلفش دینم ، هـم دینم و هـم آیینم
از اوست به هر سو بینم افتاده به دامــی دیگر
دل چون که به عشقش دادم بایاد وصالش شادم
این مرغ نمی گیرد پـــر زین بام به بامی دیگر
از ما بـــه هواخواهانش هر دفعه درودی از نو
وز ما بــه طلبگارانش هر لحظه سلامی دیگـــر
شعر از عباس خوش عمل کاشانی