بانگ خروس ، صبح دل آزار دیگری


بانگ خروس ، صبح دل آزار دیگری
مردم چه دلخوشند به تکرار دیگری

ای کاش چشمهای مرا خواب می ربود
وقتی امید نیست به دیدار دیگری

یک دل اضافه کرد به دلهای خون شده
از عشق بر نیامد اگر کار دیگری

بعد از تو من به درد خودم هم نمی خورم
تحمیل شد به جامعه سربار دیگری

خوش باد روزگار تو با هر که خواستی 
اما مباد قسمت من یار دیگری...

شعر از مسلم محبی


بانگ خروس ، صبح دل آزار دیگری


بانگ خروس ، صبح دل آزار دیگری
مردم چه دلخوشند به تکرار دیگری

ای کاش چشمهای مرا خواب می ربود
وقتی امید نیست به دیدار دیگری

یک دل اضافه کرد به دلهای خون شده
از عشق بر نیامد اگر کار دیگری

بعد از تو من به درد خودم هم نمی خورم
تحمیل شد به جامعه سربار دیگری

خوش باد روزگار تو با هر که خواستی 
اما مباد قسمت من یار دیگری...

شعر از مسلم محبی


میل داری تو به رفتن من به ماندن بیشتر

 

میل داری تو به رفتن من به ماندن بیشتر
مطمئناً دوستـــم داری ولـــی من بیشتر

گوشه ی دنجی، شرابی، راحتی، حرف دلی
من به این ها قانعــــــم اما تـو حتماً بیشتر...

من حسود و دوستانم ذکر خیرت می کنند
اینچنین شد اعتماد من بـه دشمن بیشتر

کاش شب باشد زمــان رفتن تــو لااقل
هست داغ رفتنت در روز روشن بیشتر

من تمام زندگی را باختم بی شک ولی
شد قشون پاکبازان تـــــو یک تن بیشتر

شعر از مسلم محبی

 

از چپ و راست بلا پشت بلا می آید


از چپ و راست بلا پشت بلا می آید
و شگفت آنكه فقط بر سر ما می آید

شكر گفتیم پس از هر غمی اما این شكر
چون نمازی است كه از ترس به جا می آید

چه شد آن حال خوشی كه به هزاران وعده
گفته بودند به تأثیر دعا می آید؟

اینهمه باغ پس از باغ چرا می خشكد؟
اینهمه داغ پس از داغ چرا می آید؟

مادرم گفت: به تاوان گناهانِ بزرگ
این جزایی است كه از سوی خدا می آید

مسئله ، جبر، سؤالاتِ بدون پاسخ
زنگ تفریح كی آخر به صدا می آید؟

شعر از مسلم محبی


بانگ خروس، صبح دل آزار دیگری


بانگ خروس، صبح دل آزار دیگری
مردم چه دلخوشند به تكرار دیگری

ای كاش چشمهای مرا خواب می ربود
وقتی امید نیست به دیدار دیگری

یك دل اضافه كرد به دلهای خون شده
از عشق بر نیامد اگر كار دیگری

بعد از تو من به درد خودم هم نمی خورم
تحمیل شد به جامعه سربار دیگری

خوش باد روزگار تو با هر كه خواستی
اما مباد قسمت من یار دیگری

شعر از مسلم محبی