و زخم بود که جای ثمر به بار آمد
و زخم بود که جای ثمر به بار آمد
درخت کاشتم اما تبر به بار آمد
دوباره جنگلی از چوبه های دار شکفت
که از شکوفه هر شاخه سر به بار آمد
چقدر خوشه انگور در سبو کردیم
ولی شراب نه! خون جگر به بار آمد
هزار شعبده کردیم دفع حادثه را
چه سود؟ فاجعه ای تلخ تر به بار آمد
من و تو جاری رگبار های آن ابریم
که خواست سود ببخشد ، ضرر به بار آمد
و دردهامان هروقت سر به سینه زدند
شکست بغض گلو، دردسر به بار آمد
من و تو رفتنمان هم به هیچ جا نرسید
جز اینکه تنها رنج سفر به بار آمد
شعر از علی ارجمند