از آن زمان که آرزو ، چو نقشی از سراب شد

 

از آن زمان که آرزو ، چو نقشی از سراب شد
تمام جستجوی دل ، سئوال بی جواب شد

نرفته کام تشنه ای ، به جستجوی چشمه ها
خطوط نقش زندگی ، چو نقشه ای بر آب شد

چه سینه سوز آب ها که خفته بر لبان ما
هزار گفتنی به لب ، اسیر پیچ و تاب شد

نه شور عارفانه های ، نه ذوق شاعرانه ای
قرار عاشقانه ام ، شتاب در شتاب شد

نه فرصت شکایتی ، نه قصه و روایتی
تمام جلوه های جان ، چو آرزو به خواب شد

نگاه منتظر به در ، نشست و عمر شد به سر
نیامده به خود دگر ، که دوره ی شباب شد

شعر از ناشناس


ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت

 

ذهن را درگیر با عشقی خیالی کرد و رفت 
جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت

چون رمیدنهای آهــــــــــــــــو، ناز کردنهای او
دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت

کهنه ای بودم برای اشکهــــــــــــــای این وآن
هرکسی ما را به نوعی دستمالی کرد و رفت

ابــــــــر هم در بارشش قصد فداکاری نداشت 
عقده در دل داشت،روی خاک خالی کرد ورفت

آرزویم بــــا تو بودن بود،کوشیدم،ولی
واقعیت را به من تقدیرحالی کرد ورفت...

شعر از ناشناس

 

قسم به بوسه آخر ،قسم به تيرخلاص


قسم به بوسه آخر ،قسم به تيرخلاص
قسم به خون شقايق ،نشسته بر تن داس

قسم به آتش پنهان، به زير خاكستر
قسم به ناله مادر، قسم به بغض پدر

قسم به مشت برادر، قسم به خشم رفيق
قسم به شعله كبريت و قسم به خواب پليد

قسم به بال پرستو، به عطر فروردين
قسم به نبض ترانه، قسم به خاك زمين

كه خون بهاي تو خون سياه جلاد است
سكوت دامنه در انتظار فرياد است

كه خون بهاي تو اتمام اين زمستان است
طنين نام تو در ذهن هر بيابان است

شعر از ...


ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست


ساده می گویم عزیزم دل بریدن ساده نیست
چشمهای مهربانت را ندیدن ساده نیست

از زمان رفتنت خورشید را گم کرده ام
ناله های ابر را هر شب شنیدن ساده نیست

قلب تو پر بود از ماه و هزاران پنجره
ماه را از پشت یک دیوار دیدن ساده نیست

بوسه هایت دلنشین و خنده هایت دلفریب
طعم تلخ این جدایی را چشیدن ساده نیست

باز هم آمد بهار اما هوا افسرده است
آه از دست زمستان هم رهیدن ساده نیست

قلب من آتش گرفت از دوریت باران من
از دل این آتش سوزان پریدن ساده نیست

پادشاه قصر قلبم حکمران با شکوه
ساده دل دادم ولی این دل بریدن ساده نیست

شعر از ...


براي بستن دلها طناب لازم نيست


براي بستن دلها طناب لازم نيست
براي مرگ قناري شتاب لازم نيست

 تويي كه خنجر خشمت هميشه عريان است
براي كشتن قمري نقاب لازم نيست

 براي كندن بال نحيف پروانه
شكنجه دادن و رنج و عذاب لازم نيست

 تويي كه دامنت از خون لاله رنگين است
براي رنگِ رخِ تو خضاب لازم نيست

 كتاب هاي تو را خوانده ام،ولي تو بدان
براي خواندن  شعرم  كتاب  لازم  نيست

 مرا بگو كه براي تو مي زنم فرياد
براي گوش كر تو جواب لازم نيست

شعر از ...