خانم ! شما که یک پژو در زیر پایتان
خانم ! شما که یک پژو در زیر پایتان
هی گاز می زنید ، چقدر اشتهایتان ↓
کورست چون نگاه دم بخت مردکی ↓
( عاشق شده تمام خودش را به جایتان )
که با تمام عاشقیش پول جمع کرد
تا بلکه چادری بخرد جای جای تان ↓
پوشیده باشد از همه ی چشمهای هیز
- پوشیده باد پیکر مردم ربایتان -
خانم ! شما چقدر مرا درک می کنید؟
کم می شود مگر کمی از درکهایتان؟
روزی کنار پنجره با بوسه ای خفیف
ترمز کنید تا که بسازم برایتان
یک زندگی به گرمی یک رخت خوابِ / لخت ↓
با سوژه های ماده گی ِ ... مَن فدایشان
دردم دمای داغِ سی و هفت خستگی
تا صحن هفت پرده ی سی سینه مایتان
گرچه کلیشه ای شده « من دوست دارمت »
من دوست دارمت که شوم هم دمایتان
خانم ! شما که یک پژو در زیر پایتان...
اینبار هم کلاهِ مرا در کجایتان ↓
جا داده اید زود بگویید / راستی
آنجا کنار میز ببین پولهایتان...
شعر از محمد ارثی زاد