اولويتم چايي است قبل و بعد هر سيگار
اولويتم چايي است قبل و
بعد هر سيگار
چهره ام تماشايي است قبل و بعد هر سيگار
يا رسيده ام به هدف يا نه
سخت منتظرم
هركدام دنيايي است قبل و بعد هر سيگار
لحظه هات مي خواهند هي
درشت تر بشوند
چشم هاي شهلايي است قبل و بعد هر سيگار
درد را بغل كردي از بلا
نمي ترسي
چتر رو به بالايي است قبل و بعد هر سيگار
از همه گريزاني كشوري شدي
در خود
پايتخت تنهايي است قبل و بعد هر سيگار
وقتي از خودت سيري مي خزي
به زير پتو
پلك محو لالايي است قبل و بعد هر سيگار
مي كشي و مي چرخد آفتاب
دور زمين
در قرون وسطي يي است قبل و بعد هر سيگار
قبل ِ قبل هر سيگار خود چو
بعد سيگار است
واقعا ً معمايي است قبل و بعد هر سيگار
مثل مرگ آزادي نظم لاي
انگشتت
كشوري اروپايي است قبل و بعد هر سيگار
مشت بسته اي انگار سينه ات
پر از مرگ است
ختم راهپيمايي است قبل و بعد هر سيگار
چون جزيره اي متروك
شاعرانه تنهايي
در ميان دريايي است قبل و بعد هر سيگار
گر چه اين غزل- سيگار
ميكشد مرا هر بيت
حس شعر نيمايي است قبل و بعد هر سيگار
ديدنت ، همين بانو ديدنت
ولو يك آن
در دلم تقاضايي است قبل و بعد هر سيگار
ميوه باز آوردي؟ من مگر
نگفتم كه
اولويتم چايي است قبل و بعد هر سيگار؟
شعر از محمد ارثی زاد