سپید... تور سپیدی که بر سرم زده ای ،

 

سپید... تور سپیدی که بر سرم زده ای ،
سپید... مثل گلی که به دفترم زده ای

سپید...مثل شکوفه ، شکوفه های سپید
که دانه دانه به اعماق باورم زده ای

به واژه های غریبم سپیده پاشیدی
سپس به آینه های برابرم زده ای

سپس تمام نفس های مهربانت را
در امتداد نفس های آخرم زده ای

سلام...صبح قشنگت بخیر...آرامش
که سر به دلهره های مکررم زده ای

چه اتفاق سپیدی...سپید یعنی این
کبوتری که به قلب کبوترم زده ای...

شعر از نغمه مستشار نظامی

 

چه جمله ای که مکان و زمان نمی خواهد

 

چه جمله ای که مکان و زمان نمی خواهد
به هر زبان که بگویی .. زبان نمی خواهد!

چه جمله ایست که از تو برای اثباتش
به جز دو چشم دلیل و نشان نمی خواهد

چه جمله ایست که وقتی شنیدم از دهنت
دلم به جز دل تو همزبان نمی خواهد

ستاره ها همه دور مدارشان باشند
تو ماه من شده ای! کهکشان نمی خواهد!

تو ماه من،پر پرواز من شدی با تو
پر از پرنده شدن آسمان نمی خواهد

نگاه کن! قلمم مثل چشم تو شده است
برای گفتن حرفش دهان نمی خواهد!

حدیث ما همه در جمله ای خلاصه شده
که (دوستت دارم) داستان نمی خواهد!

که (دوستت دارم)یعنی که(دوستت دارم!)
که (دوستت دارم) امتحان نمی خواهد!

شعر از نغمه مستشار نظامی

 

چرامن،چراتو،چراما،چرا

 

چرامن،چراتو،چراما،چرا
چه بود اول و آخر ماجرا

کجا قصه اش در کتابم نشست
کجا شعرم آغازشد بی صدا

کجا بینمت ای نه پیدا چو جان
کجا خوانمت گر نخوانی مرا

تو می دانی و من که می دانمت
کجایی کجایی کجایی کجا

تو آنی که در شعر جان ریختی
تو نوری ،چونان عشق در جان ما

گلویم پر از نغمه ی دوستی
نگاهت پر از خنده ی آشنا

صدایم به تکرار نامت خوش است
خدایا خدایا خدایا خدا

شعر از نغمه مستشار نظامی

 

دلم برای تو...آیا دل تو هم تنگ است؟!

 

دلم برای تو...آیا دل تو هم تنگ است؟!
صدای هق هقِ... گویا دل تو هم تنگ است!

ببین! نمی شود این قدر دور بود از هم!
بیا... قبول... بفرما! دل تو هم تنگ است!

من از مسافت این جاده ها نمی ترسم
اگر بدانم آنجا دل تو هم تنگ است

اگر بدانم گاهی به یاد من هستی
و چند ثانیه حتی دل تو هم تنگ است-

پرنده می شوم اما... نمی پرم بی تو
پرنده می شوم و تا دل تو هم تنگ است-

برای تو پر پرواز می شوم حتی
اگر در آن سر دنیا دل تو هم تنگ است!

اگر در آن سر دنیا...اگر در آن دنیا...
اگر بدانم هرجا دل تو هم تنگ است-

بدون مکث می آیم که باورت بشود
دلم برای تو...حالا دل تو هم تنگ است

شعر از نغمه مستشار نظامی

 

 

گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی


گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی

گاهی اگر در چاه مانند پدر آه!
اندوه مادر را حکایت کرده باشی

گاهی اگر زیر درختان مدینه
بعد از زیارت استراحت کرده باشی

گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا
آیینه‌ای را غرق حیرت کرده باشی

در سالهای سال دوری و صبوری
چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی

حتی اگر بی‌آنکه مشتاقان بدانند
گاهی نمازی را امامت کرده باشی

یا در لباس ناشناسی در شب قدر
از خود حدیثی را روایت کرده باشی

یا در میان کوچه‌های سرد و تاریک
نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی

پس بوده ای و هستی و می‌آیی از راه
تا حق دل‌ها را رعایت کرده باشی

پس مردمک‌های نگاه ما عقیمند
تو بوده ای بی‌آنکه غیبت کرده باشی!

شعر از نغمه مستشار نظامی