بر نهالِ غزلت چله نشین می مانم
بر نهالِ غزلت چله نشین می مانم
هر چه با من بکنی باز همین می مانم
با زبان زخم زدن کار دلم نیست بدان
ذکر تسبیح کنان بر سر دین می مانم
فال حافظ زده ام بلکه فراموش کنم
مصرع و بیت تویی باز غمین می مانم
اشکِ شوقِ نگهِ منتظرم باش و بیا
که مسیحای دلِ چشمِ نمین می مانم
چه کنم؟ حُرمِ نفسهای بهاری و کنون
تو چنانی و من امروز چنین می مانم
بیت آخر غزلم نام تو را کم دارد
فعلاتن فعلاتن به کمین می مانم
شعر از امیر طاهری