اعتبار آینه لبخند طناز تو بود
اعتبار آینه لبخند طناز تو بود
هر کجا خندان شدی آیینه نقشت را ستود
ثبت تصویر نگاهت مشق این آیینه هاست
خنده کن ای غنچه ی وارسته از بود و نبود
تا که در نقش قدمهای تو دل گم کرده ام
سجده می آید به محراب دلم بهر سجود
آتش دل شعله ورتر کردم از سیلاب اشک
آب هم در داغ ما با شعله همراهی نمود
پشت ما هم خم شد از آگاهی از اسرار عشق
سبزی اینجا هم چو بار آورد قدری شد خمود
پیش بینی هوای من شنیدی در فراق؟
چشم ها را ابر گیر و آسمانش را کبود
جهد قادر بر بلندی های فیض تو نشد
در عدم دیدم که یکسان میشود افت و صعود
زاهد اینجا رج زدن تضمین گر ایجاز نیست
می رساند لطف آید ، دیر هم خود را به زود
اعتقادست آنچه می گردد دلیل اختلاف
ورنه فرقی نیست مابین مسلمان با جهود
راه ها بیراهه اند اسطوره ها افسانه اند
ای دغل بازان عالم خیمه هاتان نا عمود
عطر استغنا اگر دارم ، نصیب از داغ توست
شعله عطرافشان شده در احتراق ما چو عود
نیستی را خلق کردن شهد ناب معجزه ست
یک تبسم کرد نازت نیستی آمد وجود
من کجا ؟ بحر عروض و این تغزل ها کجا؟
مطرب داغ تو بود آنکه غزل را می سرود
بی رضا طی کرده ام راهی که سرشار از رضاست
نیست غیر از دل بر این طی طریق ما شهود
شعر از رضا حیدری نیا