بگذار که در بندِ،افکارِ خودم باشم
بگذار که در بندِ،افکارِ خودم باشم
بعد از تو فقط فکرِ، آزار خودم باش
بگذار برو تنها، این بار اضافی را
تنها برو تا تنها، سربار خودم باشم
ای مبداءِ پایانم، بدرود، خداحافظ
تو راه خودت...،من نیز، دیوار خودم باشم
حالا که شکستم در، آیینه ی چشمانت
در چشم که دنبالِ ، دیدار خودم باشم؟
صبح آمده پروانه ، از حادثه جان بردی
من شمعم و می باید ، آوار خودم باشم
من با تویکی بودم ، من با تو... ولی حالا...
آموخته ام زین پس، همواره "خودم" باشم
شعر از علی ارجمند
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۱۱/۲۵ ساعت توسط م مهر
|