شکوه خنده تو بر تن قلیان قاجاری است
شکوه خنده تو بر تن قلیان قاجاری است
همان قلیان که در ارثیه اجدادیم جاری است
شبیه ماه می خندی به من انبوه عطر آگین
غرور دختری هستی که بر گلدان قاجاری است
صدای جاری چشمان تو در خوابهای من
حضور روشن احساس خوب خواب و بیداری است
تجسم های باران و شب و تعقیب و رازی تلخ
همیشه ذهن من پیش تلنگر های هشیاری است
و آمد در شب تاریک من خورشید بی تردید
زمان معنای راز و رمز رو یاهای تکراری است
طنین خنده ات پیچیده در فکری که من دارم
طنین خنده ات بانوی احساسم عجب کاری است
تبسم کردی و گلدان قاجاری به من گل داد
و گلدان نیز در اندیشه تاب و تب یاری است
شبیه دختر رقصان روی کوزه قلیان"
بخند آئینه افکار من دور از تو زنگاری است
بیا پیراهنت ابر و زمین هم دامنت امشب
که دست من نسیم آرزو دور تو انگاری است
شعر از علی اصغر هدایتی