برای توست میخواهم اگر باشوق فردا را
برای توست میخواهم اگر باشوق فردا را
که میخواهم اگر صاحب شوم هرچیز زیبا را
به قدری من یقین دارم به وصل تو که حتی مرگ
ندارد قدرتش را که نخواهد پیش هم مارا
کدام آیینه از روزی که می آیی خبر دارد؟
کدام آینده از اندوه میخواهد رها ما را؟
نمی خواهم که ازچیزی به جز تو باخبر باشم
تو می آیی و من می رانم از خود قاصدک ها را
دوباره می رسد روزی که برگردم به آغوشت
که تا امروز رودی گم نکرده راه دریا را
بیا بامن سفرکن! درسفر راز عجیبی هست
که باهم ، همسفر کرده پرستوهای تنها را
شعر از رویا باقری