به هیچکس نخورد بر که صحبت از خود ماست

 

به هیچکس نخورد بر که صحبت از خود ماست
جناب آینه من روی صحبتم به شماست

دوباره وحشت نیل است و قصه ی فرعون
ولی حکایت ما قرن ها  پس از موساست

هزار کشتی از این نیل رد شده است ـ هنوز
من تو مانده که اعجاز در کدام عصاست

نداشت مایه ی پیغمبری کسی از ما
و گر نه غار حرا هم هنوز غار حراست

چگونه یک گره از کار خلق بگشاید
دو دستمان که تمامی عمر وقف دعاست ـ

دو دستمان که در پی روزنامه ی هر روز
توسلش به ستون نیازمندیهاست ؟!

هزار سوخته از جنگها بجا مانده ست
هنوز قصه پروانه بحث محفل ماست

اگر چه پر شده صد چاه از برادر ها
جهان به جلوه ی گل های یوسفش زیباست

درید سینه ی سهراب را ، کسی که دلش
تمام عمر فقط از خدا پسر می خواست

شعر از علی اصغر داوری ترشیزی

 

فصلي پر از قناري و سار  عاشقت شدم

 

فصلي پر از قناري و سار  عاشقت شدم
فصل ترانه _  سيب  _انار  عاشقت شدم

موسيقي مقامي ، ملودّيِ گل انار
همراه با نواي دوتار عاشقت شدم

باراني ات که ريخت و ديدم که ميوه ي
پيراهنت نشسته به بار عاشقت شدم

با يک دوچرخه ، پشت سرت ، يا قدم زنان
گاهي پياده ، گاه سوار عاشقت شدم

هر روز در مسيرِ « تو از راه مي رسي »
بر پوست درخت چنار ، عاشقت شدم ،

را کنده ام که دامنِ اين شهر پر درخت
پر گشته از هزار هزار عاشقت شدم

نرگس شراب چشم تو خوردم تلو تلو
هي دختر هميشه خمار عاشقت شدم

حالا که روز اول تير است ، يادم است
در روز درگذشت بهار عاشقت شدم

تو گريه کرده بودي و من گريه کردمت
در پَرسه هاي باغمزار عاشقت شدم

شعر از علی اصغر داوری ترشیزی