دو چشمم نم نم باران و دل دشت کویر امشب
بیا بانو ! مدارا کن ، دو دستم را بگیر امشب

بیا « آرایه ام « باش و بشو زیبای شعر من
تو با من می شوی آیا ، « مراعاتُ النّظیر » امشب ؟

تویی « مرجع » برای « من » ، « تو » و « او » 
،« ما » ، « شما » ، « ایشان »

« جدا » نه ، « متّصل » گردان ،
مرا بر خود « ضمیر » امشب

نگفتی ، آی ! ماه من ! به دور از چشم های بد
من و تو در کنار هم ، شود امکان پذیر امشب ؟

تمام سهمم از دنیا ،  سرار حال گیری بود
بیا و لااقل دیگر ، تو حالم را نگیر امشب

چرا از « قالب » چشمم ، نمی گیری تو « مضمون » را ؟
بدان که این گلو پیشت ، حسابی کرده گیر امشب

شعر از حنظله ربانی زاده