دو چشمم نم نم باران و دل دشت کویر امشب
دو چشمم نم نم باران و دل دشت کویر امشب
بیا بانو ! مدارا کن ، دو دستم را بگیر امشب
بیا « آرایه ام « باش و بشو زیبای شعر من
تو با من می شوی آیا ، « مراعاتُ النّظیر » امشب ؟
تویی « مرجع » برای « من » ، « تو » و « او »
،« ما » ، « شما » ، « ایشان »
« جدا » نه ، « متّصل » گردان ،
مرا بر خود « ضمیر » امشب
نگفتی ، آی ! ماه من ! به دور از چشم های بد
من و تو در کنار هم ، شود امکان پذیر امشب ؟
تمام سهمم از دنیا ، سرار حال گیری بود
بیا و لااقل دیگر ، تو حالم را نگیر امشب
چرا از « قالب » چشمم ، نمی گیری تو « مضمون » را ؟
بدان که این گلو پیشت ، حسابی کرده گیر امشب
شعر از حنظله ربانی زاده
+ نوشته شده در ۱۳۹۴/۰۴/۲۰ ساعت توسط م مهر
|