امشب كسي به سيب دلم ناخنك زده است
امشب كسي به سيب دلم ناخنك زده است
بر زخمهاي كهنه ی ، قلبم نمك زده است
اين غم نمي رود به خدا از دلم ، مخواه
خون است اینکه برجگر ِمن شتك زده است
قصدم گلايه نيست ، خودت جاي من ، ببين
ما را فقط نه دوست ، نه دشمن، فلك زده است
امروز هم گذشت و دلت ميهمان نشد
بر سفره اي كه نان دعايش كپك زده است
هرشب من - آن غريبه كه باور نمي كند
نامرد روزگار، به او هم كلك زده است -
دارد به باد می سپرد این پيام را :
سيب دلم براي توایدوست ، لك زده است
شعر از مژگان عباسلو
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۱۱ ساعت توسط م مهر
|