شب لب گشودو پنجره ها بسته تر شدند
شب لب گشودو پنجره ها بسته تر شدند
بین من و تو فاصله ها مستقر شدند
شیطان بهانه ای شدو ظلمت دهان گشود
اجداد ما به روی زمین دربه در شدند
آخرچه حکمتی ست که درچهار راه عقل
دیوانگان بی سرو پا معتبر شدند
وقتی زمین ضمانت ما را نمی کند
حیرت مکن از اینکه درختان تبر شدند
تاچند چوب طفره زنی پشت دست خویش
باور بکن قبیله ی ما حیله گر شدند
شعر از سید محمد علی رضازاده
+ نوشته شده در ۱۳۹۶/۰۵/۲۰ ساعت توسط م مهر
|