یک مشت خاک، بیل، دلی سنگ، جرثقیل
یک مشت خاک، بیل، دلی سنگ، جرثقیل
یا چیزهای سفت و عجیبی از این قبیل
یک قبر خالی از جسدم از درون تهی
حک کرده اند نام تو را روی مستطیل
حالا که توی قلب منی و فشار قبر -
-دلتنگی من است از این عشق بی بدیل
سنگ صبور خسته و کم طاقتت شدم
دل کندم از زمین و زمان با کلنگ و بیل
دارم جواب می شوم از هر سؤال تو
داری عذاب می دهی ام باز بی دلیل
دستان خالیِ من و جنگی که سخت بود
گنجشک خسته ام جلوی یک سپاه فیل
من دختری که دفن شدم زیر آرزو
تشییع کرده اند مرا دختران ایل
شعر از اکرم حیدری
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ ساعت توسط م مهر
|