تو برگشتي جهان تقسيم بر دو شاخه ي گل شد
تو برگشتي جهان تقسيم بر دو شاخه ي گل شد
جهان يک نيمه اش تهران شد و يک نيمه کابل شد
جهان در بين ما تقسيم شد-بين دو قلب سرخ
مهاجرهاي اشک و بوسه بين ما تبادل شد
جهان در بين ما تقسيم شد بر شعر و زيبايي
جهان در بين ما تقسيم شد: عشق و تغزل شد
سلام اي حضرت حسن از قضا در چشم ما روشن!
که شمع آيه ي نور از غمت آشفته کاکل شد
سلام اي مصرع يوسف! بيا اي بي تعارف گل!
بيا اي بي تکلف مي! که دنيا بي تعادل شد
تو رويايي ترين مستي که نامش را نمي دانست
منم سلطان آن سياره اي که غرق الکل شد...
تمام کوچه هاي کابل از غوغاي گل ها گيج
خيابان هاي تهران چشمه ي آواز بلبل شد
سفرهاي جهان در ايستگاه چشمتان جا ماند
زمان ديوانه شد ديروز شد در بين ما پل شد
چه در کابل چه در لندن نباشي فکر دل کندن!
بيا سهم من از دنيا فقط يک شاخه ي گل شد!
محمدسعيدميرزائي
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۱۱/۱۴ ساعت توسط م مهر
|