مثل هميشه پنجره سر در گريبان است
مثل هميشه پنجره سر در گريبان است
از لابلاي پرده نور ماه لرزان است
شب در حياط خانه ي همسايه خوابيده
تنها صداي گربه اي در گوش ايوان است
ميز غذايي منتظر، شامي که يخ کرده
شمعي که از بس گريه کرده رو به پايان است
?لم داده حالا بر زمين پيراهني خسته
افتاده از پا لنگه جورابي که مردانه است
ردي که پشتش را به زن کرده است خوابيده
زن باز در آغوش تنهاييش گريان است
شعر از سيده تکتم حسيني
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۱۱/۱۴ ساعت توسط م مهر
|