من آسمانم را، زمینم را عوض کردم
من آسمانم را، زمینم را عوض کردم
انگشتری هستم نگینم را عوض کردم
پا می شوم از جایم و راهم مشخص نیست
باور ندارم چون یقینم را عوض کردم
پشت چراغ قرمزی ماندم که طولانی ست
صبرم سرآمد تا که دینم را عوض کردم
در جنگ تحمیلی نبود اما قسم خوردم
سربازی ام که سرزمینم را عوض کردم
شرمنده ام که دست و پا دارم هنوز اما
محدودۀ میدان مینم را عوض کردم
آزادی ام را هرزگی تعبیر می کردند
تا اینکه فرهنگ معینم را عوض کردم
تا اینکه در کارم نباشد هیچ تزویری
آن نصفه ی زیر زمینم را عوض کردم
من عاشق کی هستم؟ این را هم نفهمیدید
از بس که اسم نقطه چینم را عوض کردم
آه ای کمان ابرو! بیا از خانه ات بیرون
من نیستم، جای کمینم را عوض کردم
حتما تصور می کنی از ظاهر افتادم
اسبم سر جاش است، زینم را عوض کردم
تو بهترینی عشق من! مردم نمی فهمند
من شاه بیت، این بهترینم را عوض کردم
شش سمت دنیای من از عطر تو خالی شد
من از لجت هر هفت سینم را عوض کردم
شعر از محمد حسین نجفی