ممنون دم از سپیده دم از صبحدم زدی
ممنونم از شکفتن خورشید دم زدی

ممنونم از امید به آینده ای بزرگ
یعنی دم از طلوع - که می‌خواستم - زدی

ممنون که مشق های شب روزگار را
ای صبح در نگاه تو جاری! قلم زدی

در کسوت بهار به پاییزم آمدی
مفهوم فصل ها را، ممنون به هم زدی

ممنونم از تو از تو که این خاطرات را
در متن بدترین لحظاتم رقم زدی

***

از پیش من چه زود چنان رود رد شدی
ممنون که چند ثانیه با من قدم زدی!

شعر از محمدحسین نجفی