من کیستم ؟ پدیده نام آشنای عشق
از پیروان مکتب هستی فدای عشق

بی هیچ واسطه ، نسبم میرسدبه نور
روشن شدم که راه شود ، رد پای عشق

دیدی نمرد!جسمش اگر مرد منزوی
هرگز نمیردآنکه فداشد...فدای عشق

مازنده ایم،مرده دهان های بسته است
آری پراست در ریه ی ما هوای عشق

مابلبلان بی صلت ازعشق خوانده را
خوش لذتیست،سلسله عشق است، های عشق!!

خونی عجیب درشریان بقای ماست
شوری غریب حل شده درما ، برای عشق!

ما دیده ایم آنچه به ما شرح میدهند
نا راویان بی خبر از ماجرای عشق!

آیا هنوزهم بنویسم که کیستم؟
باری _منم _ پدیده ی نام آشنای عشق!!

شعر از مجتبی سپید (قراگوزلو)