غم نيست كه عريان جسدم را تو ببيني
غم نيست كه عريان جسدم را تو ببيني
من كشته شوم خوب و بدم را تو ببيني
تسبيح بگيرم، سر سجاده بيافتم
معتاد شوم مستندم را تو ببيني
معتاد شوم يا سر سجاده بيافتم
كوتاه چه اندازه قدم را تو ببني؟
من شكر خدا هيچ نشد مثل تو باشم
بر سينه ي خود دست ردم را تو ببيني
آن روز نيايد كه در آغوش تو باشم
هر آنچه از آتش بلدم را تو ببيني
شعر از محمد حسین نجفی
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۰۵/۲۴ ساعت توسط م مهر
|