همه ي شهر من انگار به تو معتادند
همه ي شهر من انگار به تو معتادند
که فقط پيش خودت، منظره هايش شادند
مردمش لحظه ي خنديدن تو مي رقصند
مردمش درد ندارند ، همه آزادند
نيستي! پنجره و شمع به خود مي لرزند
دلخوشي هاي کمم توي مسير بادند
داغ ديدند همه دخترکان بعد از تو
با تن لخت در آتشکده ها جان دادند
تو خودت بهتر از اين قافيه ها مي داني
تو که بودي همگي بوي غزل مي دادند
مانده بودي اگر اينجا به نگاهت سوگند
اتفاقات بد اينطور نمي افتادند !
شعر ا ز صنم نافع
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۰۶/۱۸ ساعت توسط م مهر
|