هر کسی گفته که این سطح, پر از زیبایی ست
هر کسی گفته که این سطح, پر از زیبایی ست
جایگاه نظرش آن طرفِ بی جایی ست
درد ِ نوزادِ خیابانی و من مشترک است
در دل هر دویِ ما، ماتمِ بی فردایی ست
خوردن غصه ی مخلوق, خرابم کرده ست
چون شرابی که ورای صفتِ گیرایی ست
خانه ای پر شده از کودکِ کار، آنسوتر
کشته خود را زنِ تنها که غمش نازایی ست
بغض دارم که در این سوزِ گدا کُش دیدم
پوششِ پای پسر بچه فقط دمپایی ست
هفت مِلیارد نفر دور هم اند اما باز
برترین دغدغه ی نوع بشر تنهایی ست!
آه ، آنان که مرا "آنِ" غزل می نامند
درکِ شان از قلمم کشفِ غلط املایی ست...!!!
شعر از مجتبی سپید (قراگوزلو)
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۰۱/۱۸ ساعت توسط م مهر
|