من از سكوت و سلام و اشاره دلتنگم
من از سكوت و سلام و اشاره دلتنگم
چو موج شعله به جان ،از كناره دلتنگم
به روشنان نگاه تو تشنه ام بسيار
از ازدحام شب و استعاره دلتنگم
كجاست مصر عدم ؟خواب ديده ام ،يوسف!
ز سجده ي مه و مهر و ستاره دلتنگم
گريست كولي رقصان ، چو خواند فالم را ؛
كه مي رسم به تو ، اما دوباره دلتنگم ...
و شعر ، كودك اندوه توست ، مي گريد
در اندرون من و ... پاره پاره دلتنگم
شعر از سید عبدالحمید ضیایی
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۰۴/۲۵ ساعت توسط م مهر
|