دل به تو خوش کردن از اول خیال و خواب بود
سد زدن بر روی یک رود بدون آب بود

جای دریا حیف خیلی دیر فهمیدم که من
آنچه با شوقت به آن دل می زدم مرداب بود

جای صید شاه ماهی سهمم از این گیر و دار
لنگ کفش کهنه ای افتاده در قلاب بود

هرچه محتاجم بدان سیرم همان قدر از تو گاه
در کمال تشنگی هم می توان سیراب بود

در کنارت زندگی نه بی گمان مرگ است مرگ
آنچه که باید برایش بعد از این بی تاب بود

بین شان چون پشت و روی آینه فرق است ،حیف
باطنت هم کاش مثل ظاهرت جذاب بود .

شعر از جواد منفرد