به رسم صبر، باید مَرد آهش را نگه دارد
به رسم صبر، باید مَرد آهش را نگه دارد
اگر مرد است بغض گاهگاهش را نگه دارد
پریشان است گیسویی در این باد و پریشانتر
مسلمانی که میخواهد نگاهش را نگه دارد
عصاي دست من عشق است ، عقل سنگدل بگذار
که اين ديوانه تنها تکيه گاهش را نگه دارد
به روی صورتم گیسوی او مهمان شد و گفتم
خدا دلبستگان روسیاهش را نگه دارد
دلم را چشمهایش تیرباران کرد ، تسلیمم
بگویید آن کمان ابرو سپاهش را نگه دارد
شعر از سجاد ساماني
از کتاب "ايما"/انتشارات سوره مهر
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۰۲/۱۷ ساعت توسط م مهر
|