ستاره های زیادی به شهرک آمد و رفت
ستاره های زیادی به شهرک آمد و رفت
هزار سکه ی تنها به قلک آمد و رفت
تمام بادنماهای شهر می دانند
به فتح بام تو این بادبادک آمد و رفت
قرار بود که با قلب هم شریک شویم
به سفره ی تو هزاران عروسک آمد و رفت
آهای گندم بی آسیاب ِخانه خراب
چقدر بر سر کِشتت مترسک آمد و رفت
خودت محاسبه کن در جهان رقت بار
برای خنده ی تو چند دلقک آمد و رفت؟
هویج و دکمه و شالی نشسته کنج حیاط
سپید بختی ما نرم نرمک آمد و رفت
شعر ازاحسان افشاری
از کتاب "بادنما"/ نشر شانی
+ نوشته شده در ۱۳۹۵/۰۲/۱۶ ساعت توسط م مهر
|