شکست! یا لگدش کرده ! یاکسی یامن !؟
تبر که مال کمر نیست، خوار... نزن

چقدر می شود از مرده چشم مردن داشت؟
احبتی قتلونی کما تشا. . . دشمن

خود تو روی همین تخت خواب زن نشدی!؟
به پاره کرده ترین دکمه های پیراهن

که اتّفاق ترین مرد در تو می افتاد
و لکه لکه ترین عشق بود بر دامن

که روی سینه ترین هاست جای آرا مش؟!
که سربه شانه ترین تکیه گاه لم دادن

طناب دارترین لهجه ی فروغ از شعر
به دور گردن عشقی ردای شعله به تن

زنی که "صاعقه وار" ازچه داشت لب می زد؟
که مرد زنده به گور از سه جاف درز کفن؟

که عمرش ازتو چه لبریز بسترش از خون
که هر دو سال و چقدرازچقدر از این دو بدن

دو سال و چند جهنم؟ دوسال وچند بهشت؟
دو سال و چند زمستان به برف غلطیدن

دو سال چند شب از کاروانسرا تا بام؟
دوسال چند غزل های نیمه آبستن

هزار وچند شب ازعشق باهم آغوشی
هزار و چند به هم مثل مار پیچیدن

که مثل مار به هم مثل مار بر شاخه
که مثل مار به تن مثل مار بر گردن

چه مثل مار عزیزم... چه بی خبر! چه یواش!
چه زهر مار گواراست از تو نوشیدن

چه مثل ابرهه با فیل می زنی به طرف
چه سرد شد! چه دلم شور زد...! کجایی زن؟

چه دیر یاد عروسک مروسک افتادی
چه زود با تو مترسک شدم عروسک من

عروسک من عروس مترسکی از نو!؟
مترسکیدنی از زیر سر تمرگیدن

مرا به جرم تمرگیدگی سوا کردند
به سورئال ترین جای شهر مرگیدن

هزار و چند ملخ روی شانه هایت بود؟
چرا به گل ننشستی درخت کوچک من

«بگو بگو که چه کارت کنم» که چال لپ ات
هنوز هم وسوسه ام می کند به بوسیدن

معلم ات همه شوخی... نکن منم مهتا!
پلنگ پنجه به خالی به خون و خاک زدن

نمی توانم من ، من نمی توانم نیست
به نفی معنی مصدر نمی توانستن

مضافن این جسد اصلن تبرنمی خواهدشش
که مرگ را مددی ای مرد گورکن... تابعد...

شعر از محمدرضا حاج رستم بیگلو



۱. سعدی علیه الرحمه: زچشم دوست فتادم به کامه ی دل دشمن
احبتی هجرونی کما تشاُ عُداتی
۲. فروغ علیهماالرحمة: این جهان پر از صدای.......طناب دار ترا میبافند
۳. از ردای شعلع به تن تا اخر این بیت از مولانا سلطان منزوی بزرگ است
۴. کاملن شخصی
۵. منزوی بزرگ:درخت کوچک من ای درخت کوچک من
صبور باش و فراموش کن بهاران را
۶. تصنیفی از محسن نامجو
۷. شیخنا سعدی:معلم ات همه شوخی و دلبری آموخت...
۸. حافظ. خدای را مدد ای ... تا من بکوی میکده دیگر علم برافراز