با رفتنت بهانۀ یک داستان شدی
با رفتنت بهانۀ یک داستان شدی
حالا که می روی چقَدَر مهربان شدی!!!
حالا که می روی به چه دل خوش کنم عزیز؟
اینجا بمان که با نفسَم توأمان شدی
" هر گز نبوده قلب من اینگونه گرم و سرخ" *
زیرا تو در تمام صفت ها جوان شدی
یادش بخیر سبزی و باغی که داشتیم
با رفتنت بهانۀ فصل خزان شدی
" دستم نمی رسد که در آعوش گیرمت " **
ای ماه من، ستارۀ هفت آسمان شدی
حالا که می روی بخدا می سپارمت
حالا که می روی، بخدا مهربان شدی
شعر از جویا معروفی
+ نوشته شده در ۱۳۹۴/۰۵/۰۲ ساعت توسط م مهر
|