سکوت میکنم و حرف می زنم با تو
سکوت میکنم و حرف می زنم با تو
دراین مباحثه دیوانه تر منم یا تو؟
من و تو پس زده ی روزگار امروزیم
تو عشق بی سرو پایی و من سراپا تو
شیه بوته ی خاری اسیر صحرا، من
شبیه قایق دوری غریق دریا، تو
چقدر حادثه با خود کشانده ای تا من
چقدر آینه در خود شکسته ام تا تو
به چشم من که اگر زنده ام بخاطر توست
تمام اهل جهان مرده اند الا تو
شعر از پوریا شیرانی
+ نوشته شده در ۱۳۹۴/۱۱/۰۶ ساعت توسط م مهر
|