قصّه ی عشق غم انگیز...نمی فهمیدیم!
قصّه ی عشق غم انگیز...نمی فهمیدیم!
وسعت حادثه را نیز نمی فهمیدیم
زرد بودیم همه عمر ، ولی تا گفتند:
- علّتِ زردیِ پاییز؟ نمی فهمیدیم!
نه ، نشد غارت "یک دل" بکنیم
، انگاری
ما به اندازه ی چنگیز نمی فهمیدیم!!!
سالها دربدرِ درک حقیقت بودیم
"شمس" را گوشه ی "تبریز"
نمی فهمیدیم
فرقِ بین هوس و عشق کمی مبهم بود
از دو چشم دغل و هیز نمی فهمیدیم!
ما مترسک شده بودیم وَ چیزی غیر از -
اتّفاق ِ سرِ جالیز نمی فهمیدیم
"زندگی قصّه ی تلخیست..." وَ
مشکل این بود
قصّه ی تلخ و غم انگیز نمی فهمیدیم
شعر از امید صباغ نو
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۰۲ ساعت توسط م مهر
|