در سرم دختر پیری عصبی میرقصد
در سرم دختر پیری عصبی میرقصد
شهر بر روی سر من عربی میرقصد
این جهان با همــهی دغدغههایش دارد
روی یک جمجمهی یکوجبی میرقصد
سالها رفته و از برق نگاه تـــو هنوز
مرد دیوانه به سازی حلبی میرقصد
مـــاه افتـــــاده بر آب و منـــم افتاده در آب
اشک میریزم و او نصفهشبی میرقصد
کاش آغـــوش مرا عطر تـــو معنـا میداد
بوسه یعنی که لبی روی لبی میرقصد
شعر از سید محمد علی رضازاده
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۱۱/۲۰ ساعت توسط م مهر
|