در دلربایی مثل حوری های جناتی
در دلربایی مثل حوری های جناتی
شیرین لبی و ترش روی آلوی باغاتی
می گیرمت سر میخوری یکدفعه از دستم
این بیت را مانند ماهی های شیلاتی
وقتی زمان رفتنت اسپند سوزاندم
با خنده ای گفتی کمی هستم خرافاتی
دیروز عطر گیسو ات را باد می آورد
گفتم چه آوردی برایم گفت سوغاتی
دیشب تو را خوابیده روی بازو ام دیدم
دیدی چه راحت می شوم گاهی خیالاتی؟
یک روز با هم-بودنت را جشن می گیریم
هرچند می دانم خودم جزء محالاتی.
شعر از جعفر مقیمیان
       + نوشته شده در ۱۳۹۲/۱۰/۱۷ ساعت  توسط م مهر
        |