تا چند پیش ناز تو باید نیاز کرد؟
بر ناز خود بناز که نازت کشیدنی است !

چشمت نظر ز لطف به عاشق نمی کند
چون آهوی خطائی کارش رمیدنی است

از شربت زلال دلت کام دل برآر
سرچمه ی حیات زلالت چشیدنی است

خوشدل مرا نمای به دشنامت ای حبیب
چون حرف تلخ از لب شیرین شنیدنی است

بر نقد جان دو  بوسه ز لعل تو خواستم
گرچه گرانبهاست ولیکن خریدنی است

مانع مشو ز لعل لبت بوسه خواستم
هر شکّرین لبی نمکین شد چشیدنی است

جز من هر آنکه دست صبوحی به تو فکند
قطعش نما ز دوش  که دستش بریدنی است !

شعر از شاطر عباس صبوحی