فعلن خداحافظ ...من میروم دیگر
یک روز می آیم ، حالم که شد بهتر

اما نه ! یک ذره فکر خودت هم باش
خیلی عقب ماندی از زندگی دختر !

هی مادرم می گفت ، بردار دست از عشق
از عشق بازی هم نان می شود آخر ؟!

مبهوت و سر در گم، مخمور و سر در خُم
دردِ سرِ مردُم ... همواره سرتاسر

مارا جدا کردند ازهم، ولی هرگز
هرگز نخواهم کرد این قصه را باور

بی تو کبوتر ها از غصه می پوسند
پرواز می ریزد ...گل می شود پر پر ...

بعد از تو خوبِ من ! اینجا بدونِ تو
این روزها حالم هی میشود بدتر

خوابم نمی آید یک لحظه ، حتی با
یک مشت دارویِ اعصاب و خواب آور

آن روزها رفتند ، آن روزهای خوب
من ماندم و شعر و چشمِ تری بر در

از زندگی سیرم ، از عشق دلگیرم
من بی تو می میرم ... نقطه الی آخر...

شعر از لیلا شیخی