خدا نخواست که من اهل ناکجا باشم
خدا نخواست که من اهل ناکجا باشم
اجازه داد فقط اهلی شما باشم
و ...،ماجرای من و تو به عشق فرجامید
و عشق خواست که من مرد ماجرا باشم
و ...،من تو را به دلیل آرمان خود کردم
که به دلیل مباد آرمانگرا باشم
چرا...؟. مپرس! که سرمشق عاشقیست- سکوت
مخواه پاسخ گنگی بر این چرا باشم
سرودمت به همان باوری که در من بود
و ... ،شعر حنجرهام شد که خوش صدا باشم
و خواندمت که قشنگ است روز و شب از تو
بخوانم و نگران نخواندهها باشم
***
خدا نخواست! چه بهتر! تو خواستی از من
خدا نخواست! چه بهتر! تو خواستی از من
که خوش قریحهترین بنده خدا باشم
شعر از محمد علی بهمنی
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۳/۲۴ ساعت توسط م مهر
|