متن ِ شعری سپید روی سپید، روی کلّ ملافه های جدید
صبح ِ مرگ ِ تو، قبل بیداری، گریه و لکّه ی منی باشد

باز برگرد در زمان و مکان، به شب قبل و جاده ی تهران
اشتراک لبان تو با زن، بطری آب معدنی باشد!

باز برگرد و گرد سمت عقب، به تو بر تخت توی بازی ِ لب
روی دیوار نقش ِ بوفی کور، سایه ات با تو ناتنی باشد

باز برگرد تا به کودکی ات، به سفرهای با عروسکی ات
موج دنیات را خراب کند… خانه ات خانه ای شنی باشد

باز برگرد تا سر ِ قصّه ،مادری که نداشتی هرگز
عشق هرگز نمی توانسته حاصل پاکدامنی باشد

خواستیم و قرار بود و نشد آخر فیلم را عوض بکنیم
زن نبود و کسی نمی خواهد عاشق آدم آهنی باشد!

شعر از سید مهدی موسوی