چتر من در شُر شُر باران به دست آوردمت
ناجی ام، در ورطه ی طوفان به دست آوردمت

من به تو مشتاق بودم تو به من، حوا ولی
عاقبت با حیله ی شیطان به دست آوردمت

قهوه می خوردم به شوق بودنت در فال خود
از نقوش داخل فنجان به دست آوردمت

یوسفی بودم که رنج حبس را بر جان خرید
در ازای صبر بر زندان به دست آوردمت

گنج بی همتای من بر خود ببال اکنون که من
از درون خانه ای ویران به دست آوردمت

گفته بودی: "سخت باشد اینکه مال من شوی"
من ولی دیدی چقدر آسان به دست آوردمت

رند بودم تا که در رفت از دهانت جمله ی:
"خب بیا این گوی و این میدان"، به دست آوردمت

شعر از فرهاد ایار