وقتی که حال داری و لبخند می زنی
وقتی که حال داری و لبخند می زنی
تاریخ را به آتیه پیوند می زنی
تو با نگاه مخملی ات طرحی از غزل
بر ترمۀ سکوت هنرمند می زنی
با دامنی پر از گل بابونه طعنه به
گل های روی دامن الوند می زنی
با رشته های زلف درازت پلی شگفت
از باورم به عرش خداوند می زنی
با این همه دلم پر از آن حاکمیست که
با حکم او به دست دلم بند می زنی
یا رب! دلم عجیب شکسته است سنگ را
داری به سمت هر چه شکستند، می زنی
شعر ا ز فرهاد ایار
+ نوشته شده در ۱۳۹۲/۰۴/۰۸ ساعت توسط م مهر
|