نیستم شاعر ولی می خوانی اشعار مرا
نیستم شاعر ولی می خوانی اشعار مرا
می کنی با “لایک " مرهم قلب افگار مرا
تا توام در عالم اندیشه ای، من زندهام
این تو هستی میکنی در زندگی یاری مرا
می شوم بیگانه با خود تا خودی پیدا کنم
می دهی روح خدایی حرف و رفتار مرا
در خم بیخوابی فرق روز و شب گم کردهام
آفتابی میکنی هر شب شب تار مرا
قصد خودمرگی ندارم، این معما باز کن
می شود آیا بگوی رمز اسرار مرا:
با زمان می سازم اما در زمین پربشر
هر درختی در نظر یک چوبه داری مرا؟
عاجزی از حل این چون و چرا؟ زیرا که خود
برده ای در پیچ و خم دنیا پندار مرا
شعر از اعظم خواجه اف ( خجسته )
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۶/۰۷ ساعت توسط م مهر
|